نتایج جستجوی عبارت «آموزشهای آبی خاکی علیرضا هائم کاظم رضایی» در نوشته‌های دانشنامه دفاع مقدس:
شهدا سال 59 -زندگینامه شهید محمدرضا خلیلی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۵۹ »
هنگامیکه خانواده خلیلی در شهرستان نی‌ریز به استقبال بهار رفته بودند، تولّد محمدرضا ـ دوم فروردین ماه 1342ـ طراوت دوچندانی را به جمع آنها بخشید. سبزی و زیبایی بهار در نجابت چشمانش به شکوفه نشست و در جمع خانواده‌ای متدین و مذهبی دوران کودکی را آغاز نمود. کم‌کم‌ دوران طفولیت را پشت سرگذاشته و برای کسب دانش وارد دبستان فرهمندی شد. کسب نمرات خوب و عالی، نشانگر استعداد بالای او بود. با تشویق خانواده، ‌برای ادامه تحصیل به...
شهدا سال ۶۵ -زندگینامه شهید حمید اکتسابی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ »
هر دم ستاره‌ای به زمین می‌کشند و باز این آسمان غم‌زده غرق ستاره است هنوز بیست و دوم شهریورماه ۱۳۴۷ یادآور روز مبارک و خجسته‌ای است. در چنین روزی نور مقدسی در فضای خانه مؤمنی مسلمان تابید و یاری از یاران روح‌الله با میلادش دیدگان خانواده‌ای مسلمان و متدین را منور ساخت. گوهر پاک وجود حمید اکتسابی در این روز عرصه حیات را درک نموده و چشمان حقیقت‌بین او به طبیعت خاکی و جهان فانی گشوده شد. طفل نوپای خانواده پس...
شهدا سال 62 -زندگینامه شهید حاج علی دهقانپور
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۲ » شهید حاج علی دهقانپور »
5 /1/ 1307 آنگاه که از راه رسید، رایحه وجود او عطر دل‌انگیز بهار را در روستای امیرآباد سیرجان پراکند. آغوش گرم پدر و دامن پرمهر مادر پذیرای این میهمان نورسیده شد. به عشق مولای متقیان اورا «علی» نامیدن و در تربیت وی براساس آداب و سنن اسلامی از هیچ کوششی دریغ نورزیدند. علی دوران کودکی را در کنار خانواده و در محیطی ساده و بی‌ریا سپری کرد. برای فراگیری علوم روز راهی دبستان شد و تا کلاس...
شهدا سال 64 -زندگینامه شهید حسن لاریزاده
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ »
حتماً تجربه کرده‌ای که دل‌تنگی و انتظار تکراری نمی‌شود. هر بار که دل می‌گیرد و هوایی می‌شود، مثل این است که برای اولین بار محبت و عشق را به تجربه گذاشته‌ای و یادی از او می‌کنی! آری! یادی از حسن لاری زاده می‌کنیم که ۱۷ /۱۰ /۱۳۴۴ در شهرستان شهیدپرور نی‌ریز، میان خانواده‌ای متدین و عاشق ائمه اطهار (ع) قدم به عرصه هستی نهاد. در دامن‌پاک مادر و هدایت و حمایت بی‌دریغ پدر، گام‌های زندگی را یکی پس از...
شهدا سال 63 -زندگینامه شهید حسین پذیرا
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۳ »
آنان که حسین (ع) را الگوی خود برای زیستن انتخاب کردند، در مردن هم به وی اقتدا نمودند. آری! هر کس که با حریت زندگی کند، بی‌شک مزد شهادت را نیز خواهد گرفت. از جمع آزادگان این دنیای خاکی می‌توان حسین پذیرا را بشمار آورد. هم او که در اول شهریورماه سال ۱۳۴۳ در شهرستان نی‌ریز، در خانواده‌ای باایمان و متدین چشم به جهان گشود. مادر که نام حسین را برای کودک خود انتخاب کرده بود، با شیر...
شهدا سال 64 -وصیتنامه شهید محسن پرهوده
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ » شهيد محسن پرهوده »
بسم الله الرحمن الرحیم و لئن متم او قتلتم لا‌لی الله تحشرون. اگر در راه خدا بمیرید یا کشته شوید، غم مدارید که به رحمت ایزدی پیوستید و بسوی خدا محشور خواهید شد. (سوره آل عمران آیه 158) یکی درد و یکی درمان پســـــندد یکی وصل و یکی هجران پسندد من از درمان و درد و وصل و هجران پسندم آنچه را جانان پسنــــدد چه زیباست لحظه مرگ سرخ عابد، در راه معبود؛ آنگاه که چشم از همه جا بسته و دست نیاز...
زندگینامه خودنوشت جانباز احمد علی زارعی
دانشنامه دفاع مقدس » زندگينامه و آثار مکتوب جانبازان »
اینجانب احمد علی زارعی فرزند علیرضا، در تاریخ 1/6/1339 در روستای دهمورد از توابع بخش آباده طشک شهرستان نی‌ریز متولد شدم. دوران کودکی را در روستای قدیمی سپری نموده و در سن 8 سالگی یعنی سال 1347 به مدرسه رفتم. مدت 5 سال در روستای دهمورد که فقط یک دبستان به نام سحاب داشت و تا کلاس پنجم درس را توأم با کار روستایی که کشاورزی و دامداری و کارگری بود به پایان رساندم. در آن ایام کمتر...
کلیات عملیات والفجر 10
دانشنامه دفاع مقدس » آفندها و پدافندها » عمليات والفجر ده »
این عملیات ساعت 2 بامداد 23/12/1366 با رمز «یا رسول الله‌ (ص)» در منطقه عمومی حلبچه و سد دربندیخان در شمال عراق و استان سلیمانیه انجام شد. گردان کمیل در این عملیات حضور داشته و شهدا و مجروحین زیادی داد‌. بخوانید شرح حضور رزمندگان شهرستان نی‌ریز را در این عملیات ‌‌از زبان آقای اصغر ماهوتی:(6-MAHOOTI-19) از اهواز به طرف سنندج مرکز استان کردستان حرکت کردیم. منطقه عملیاتی که ما باید در آن وارد می‌شدیم حوالی شهر سید‌ صادق عراق...
رویای شهادت
دانشنامه دفاع مقدس »
آقای شریف شبانی از رزمندگان شهر مشکان نقل می‌کند که: قبل از شروع مرحله دوم عملیات روی خاکریز نشسته بودیم‌. بچه‌ها با هم شوخی می‌کردند‌‌ و بعضی از آنها می‌گفتند: شاید ما شهید شویم از ما دلگیر نباشید‌ و ما را حلال کنید‌. یکی از برادر‌ها به نام آقای حسین راحتی‌ که خیلی شوخ طبع بود‌، گفت: بچه‌ها من از این عملیات بر نمی‌گردم. به او گفتم: چطور فهمیدی‌، گفت دیشب خواب دیدم و مطمئن شدم که شهید می‌شوم‌!...
شهدا سال 64 -وصیتنامه شهید غلامرضا جمشیدی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ » شهيد غلامرضا جمشيدي »
بسم الله الرحمن الرحیم و بسم رب شهداء و الصدیقین لاحول و لاقوه الا بالله العلی العظیم ای مرغ سحر عشق ز پروانه بیاموز کان سوخته را جان شد و آواز نیامد پروانه قوت از آتش خورد بر آتش قرار ندارد، چون به آتش رسد خود را بر میان زند، چون سوخته شود، همه نار شود و از خود چه خبر دارد تا با خود بود، در خود بود. من بنده حقیر غلامرضا جمشیدی، به اراده خود به جبهه آمدم و در...